مضحکه رفراندوم برای تعیین سرنوشت جمهوری اسلامی دستپخت جریانات رنگارنگ ملی – اسلامی و توده ایستی است. رفراندوم برای تغییر رژیم اسلامی زیر نظر رژیم اسلامی و دستگاه سرکوبش! رفراندوم برای تعیین جایگاه ولی فقیه زیر نظر شخص ولایت ولایت فقیه! و اخیرا جریان اصلاح طلب سبز حکومتی٬ کروبی و موسوی٬ نیز مضحکه رفراندوم برای تعیین موقعیت و وزن جناحهای رژیم اسلامی را مطرح کرده اند. مضحک و پوچ و احمقانه است. چه کسی میتواند چنین پروسه مضحکی را باور کند. بپذیرد که دستگاه حاکم در مقابل رای و اراده مردم تسلیم خواهد شد. دستگاهی که در کارنامه اش اعدام و کشتار و قتل عام بیش از صد و بیست هزار انسان شریف و آزادیخواه با اسم و رسم و نشانی ثبت شده است. رژیمی که حتی یک روز هم بدون سرکوب نمیتواند سرپا بماند .
اما رفراندوم برای استقرار سوسیالیسم دستپخت جریان نئو پوپولیست و راست حزب اکس "کمونیست کارگری" به رهبری حمید تقوایی است. در قطعنامه خود در کنگره هفت گفته اند: "حزب پس از سرنگونی جمهوری اسلامی برقراری جمهوری سوسیالیستی را به رای عمومی مردم خواهد گذاشت." رای عمومی مردم ترجمه فارسی رفراندوم است. و از قرار مردم در یک روز آفتابی به پای صندوقهای رای میروند٬ رای میدهند تا نظام سوسیالیستی٬ جمهوری سوسیالیستی مستقر شود. نیروهای ناسیونالیست و بورژوایی و اسلامی و کل ارتجاع موجود در جامعه هم تسلیم رای و اراده آزاد مردم میشوند و در فردای رای گیری همه خوب و خوش و شاد به فعالیت خلاقانه برای رفع نیازمندیهای همگان در جامعه مشغول میشوند و برای تحقق اهداف سوسیالیستی اعلام شده و به صندوق رای انداخته شده به فعالیت می پردازند. به همین سادگی! به همین شیرینی! نه جریانات دست راستی و ارتجاعی دست به کودتا خواهند زد. نه بورژوازی و ارتجاع بین المللی دست به تقابلی در مقابل این آراء مردم خواهد زد. همه چیز خوب و خوش به پایان خواهد رسید. سوسیالیسم را هم این جریان بعد از اعلام رای و شمارش صندوقها به ما وعده خواهند داد و مستقر خواهند کرد. و این اولین بار در تاریخ خواهد بود که بورژوازی و طبقه حاکمه بطور مسالمت آمیز تسلیم اراده و رای مردم شده و نظامی سوسیالیستی٬ نظامی متضمن لغو کار مزدی و نابودی استثمار و شکاف طبقاتی در جامعه مستقر خواهد شد! براستی چه کسی میتواند ادعا کند ایران سرزمین عجایب نیست؟
بگذارید برای لحظاتی هم که شده٬ لحظاتی که میتوان زمان غرق شدن در رویاهای کودکانه آن را نام گذارد٬ در این توهم شریک شویم. و چرا که نه؟ اگر جریانات راست ملی – اسلامی میتوانند به مردم وعده دهند که در پس یک رفراندوم سرنوشت خامنه ای و حتی نظام اسلامی رقم زده خواهد شد چرا این جریان نمیتواند به مردم وعده دهد که سوسیالیسم مورد نظرش (و در واقع سرمایه داری با "چهره انسانی") را در پس یک رفراندوم متحقق خواهد کرد؟ اما نه! ما مجاز نیستیم. جامعه را نمیتوان با رویاهای کودکانه سازمان داد. زمین سیاسی داغ و سخت است. تقابل جنبش ها و طبقات اجتماعی یک واقعیت سخت تحولات جامعه است. هر تئوری و نظریه ای را باید با واقعیات اجتماعی و طبقاتی محک زد. به نکات متعددی بطور فشرده باید اشاره کرد.
١ - هیچگاه در طول تاریخ بورژوازی و طبقه حاکمه بطور مسالمت آمیز تسلیم رای و اراده آزاد کارگر و مردم زحمتکش نشده اند. نفس وجود دولت٬ زندانها٬ پلیس٬ ارتش٬ دادگستری و کل دستگاه حاکم تلاشی برای حفظ بنیادهای نظام طبقاتی و استثمارگر حاکم در جامعه است. تاریخ تاکنونی تاریخ مبارزه و نه سازش طبقاتی است. تاریخ جدال و کشمکش بر سر سرنوشت و آینده مبارزه هر روزه طبقاتی است. این جدال تاکنون در هیچ دوره ای بطور مسالمت آمیز به سرانجام و فرجام نرسیده است. قهر و سرکوب و توحش و خشونت ابزار همیشگی و دائمی طبقات حاکم در حفظ نظام و بنیادهای آن و حاکمیت خود است. سرمایه داری از اساس بر خشونت و قهر و نفی حقوق کارگر و مردم زحمتکش استوار شده است. رژیم اسلامی این ویژگی نظامهای سرمایه داری را به عرش اعلی برده است. هر تز و تلاشی که این تصور کودنانه را به جامعه الغاء کند که گویا رژیم اسلامی بدون توسل به قهر انقلابی و قیام کارگر و مردم بپاخواسته به کناری خواهد رفت یک تصور پوچ و باطل و عوامفریبانه است. تصور اینکه سوسیالیسم را میتوان در یک پروسه انتخاباتی مستقر کرد یک تصور کودکانه است. نه بورژوازی رای آری حاصل از این رفراندوم فرضی را می پذیرید و نه کارگر رای نه حاصل از آن را. جنگ و جدال بر سر سوسیالیسم بخشی از تاریخ همیشگی جدال این دو طبقه اصلی جامعه است .
۲ - تز استقرار سوسیالیسم در پس رفراندوم علیرغم بسته بندی جدید آن تزی قدیمی است. تاریخی به قدمت تمام تلاشهای سازشکارانه در تقابل دو قطب متخاصم طبقاتی در جامعه سرمایه داری دارد. از تلاشهای انواع سوسیالیست های بورژوایی در انترناسیونال دوم گرفته تا تزهای برنشتین و خروشچف و گورباچف و تا حمید تقوایی و شرکا تماما در یک امتداد قرار دارند. مبنای تمام این تزها تلاش برای تعریف و قالب کردن تزهایی راست مبتنی بر "گذار مسالمت آمیز" از سرمایه داری به سوسیالیسم است. تزهای اخیر حزب اکس "کمونیست کارگری" هم از این بابت تماما در این سنت قرار دارد. این تزها نه از سر "دلرحمی" مفرط این جریانات بلکه ناشی از جایگاه راست و سازشکارانه این جریانات و تسلیم به فشار راست و "دمکراسی خواهی" در جامعه است .
۳ - رهبری جریان اکس "کمونیست کارگری" اعلام کرده است که "استقرار جمهوری سوسیالیستی" را بعد از سرنگونی رژیم اسلامی به رای خواهد گذاشت. چند سئوال را باید مطرح کرد. بگذارید ابتدائا صورت مساله این جریان را برای لحظه ای بپذیریم و قبول کنیم که این جریان بطور واقعی در صدد استقرار سوسیالیسم در جامعه است. با احتساب این فرض باید پرسید: اگر استقرار سوسیالیسم در این انتخابات موهوم رای نیاورد٬ این جریان چه خواهد کرد؟ از اجرای طرحهای سوسیالیستی برای تامین نیازمندیهای رفاهی جامعه خودداری خواهد کرد؟ از تلاش برای نابودی استثمار و نظام مبتنی بر بردگی مزدی دست خواهد کشید؟ از اجرا و پیاده کردن پروژهایی مبنی بر تامین درمان رایگان٬ مسکن رایگان٬ آموزش رایگان٬ آذوقه رایگان و کلا خارج کردن نیازمندیهای زندگی مردم از حوزه کالایی خودداری خواهد کرد؟ بعلاوه باید پرسید این جریان٬ بر مبنای تزهایش٬ در دوران پس از سرنگونی و رفراندوم برای استقرار سوسیالیسم مشغول چه کاری خواهند بود؟ آیا هیچ پروژه اقتصادی را دنبال نخواهد کرد؟ برنامه حزب خود را در طاقچه دفتر رهبری حزب خود قرار خواهد داد تا خاک بخورد؟ یا تا آنزمان این برنامه را نیز از دستور خود خارج خواهد کرد؟ آیا از آن پس در مقابل تلاش کارگر و کمونیسم برای پیشروی بسوی استقرار سوسیالیسم قرار خواهند گرفت؟ براستی چگونه و با کدام شعبده بازی میتوانند خود را از مخمصه تئوریک خلاص کنند؟
۴ - شاید در پاسخ بگویند که منصور حکمت هم اعلام کرده است که کمونیسم کارگری میتواند در طی دو پروسه٬ پروسه انقلابی و پروسه دمکراتیک به قدرت برسد. واقعیت این است که منصور حکمت در سمینار خود "آیا پیروزی کمونیسم در ایران ممکن است؟" کوچکترین اشاره ای به "استقرار جمهوری سوسیالیستی" و یا "سوسیالیسم" در پس یک رفراندوم نکرده است. هرگونه ادعایی در این زمینه یک تحریف آشکار و تلاشی مذبوحانه برای اطلاق تزهای سازشکارانه به منصور حکمت است. ما اجازه نخواهیم داد این جریان نام منصور حکمت را آلوده کند. آنچه منصور حکمت به آن اشاره کرده است پروسه هایی است که در طی آن جریان کمونیسم کارگری میتواند بر سر کار آید. نقل قول زیر گویای نقطه نظرات روشن و صریح منصور حکمت است. جایی برای تحریف نیست :
"انقلاب هم ما را به نظرم سر کار میآورد. يعنى هم پروسه دمکراتيک و هم پروسه انقلابى شانس و قدرت ما را بيشتر ميکند. اما شانس ما در پروسه توطئه گرايانه، تبانى و روندهاى زيرزمينى، کودتا و روندهاى کودتا و ضد کودتا از همه کمتر است. اگر بنا باشد حکومت جمهورى اسلامى با يک سلسله کودتا و ضد کودتا عوض شود، ما همچنان خودمان را در اپوزيسيون خواهيم يافت. ولى اگر بنا باشد مردم وارد صحنه شوند و انقلاب کنند، شانس ما زياد است. اگر بنا باشد جايى انتخاباتى صورت گيرد شانس ما زياد است. به اين هم ميرسم که پس فرداى انتخابات، کودتا دوباره شروع ميشود. يعنى ما اگر با انتخابات سر کار بيائيم بايد فکر اين را بکنيم که فردا کودتا میکنند. به آن الان نميپردازم ولى در خود پروسه انتخابات شانس اينکه کمونيستها را سر کار بياورد از همه بيشتر است." (آیا پیروزی کمونیسم در ایران ممکن است؟ منصور حکمت در سمینار انجمن مارکس٬ ۲۰۰١)
۵ - شاید استدلال کنند اگر جریان ما قدرت را تصرف کرده باشد٬ آنگاه در رفراندوم پس از سرنگونی نیز مردم به سیاست مورد نظر جریان حاکم برای "استقرار سوسیالیسم" رای خواهند داد! در پاسخ باید گفت شاید هم رای ندهند؟ اما پیش از هر چیز باید پرسید چرا جریانی که فرضا در پس یک پروسه انقلابی به قدرت رسیده است٬ نیازی به آن یافته است که استقرار سوسیالیسم را به "رای" بگذارد؟ مگر مردم در پروسه قدرت گیری این جریان شریک نبوده اند؟ مگر توده های کارگر و مردم زحتمکش با پای خود رای نداده اند تا این جریان فرضی را به قدرت برسانند؟ مگر خود پروسه قدرت گیری این جریان در عین حال اعلام نظر اساسی جامعه در کشمکشهای خود برای قدرتگیری این گرایش نبوده است؟ از طرف دیگر باید تاکید کرد در هیچ کجای تاریخ چنین مساله به رای نگذاشته شده است: چنین پروسه ای به بیشترین تقابل اجتماعی دامن خواهد زد. موضوع جنگ و جدال است. واقعیت این است مساله استقرار سوسیالیسم و نابودی مناسبات استثمارگرایانه سرمایه داری اساسی ترین مساله کشمکش طبقاتی حاکم در جامعه است. آیا میتوان تصور کرد که نیروهای متخاصم که قرنها و دهه ها در دفاع از نظام خود سازمان داده اند٬ زندان درست کرده اند٬ قتل عام کرده اند٬ جنگیده اند٬ بمباران کرده اند٬ اجازه خواهند داد تا جامعه بطور آزادانه انتخاب کند که به کدام سو خواهد رفت؟ آیا بدون اینکه جریان کمونیستی حاکم بدون اینکه توانسته باشد٬ هیچ بخشی از پروژه های سوسیالیستی خود را به اجرا در آورده باشد٬ قادر خواهد شد رای اکثریت عظیم توده های مردم را از آن خود کنند؟ پشتوانه بقا و تداوم هر جریان سوسیالیستی در حاکمیت اجرای پروژه های سوسیالیستی و تمامیت برنامه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی آن به محض قدرتگیری است. واقعیت اینجاست که جریان کمونیستی در جامعه الزاما اکثریت عظیم توده های مردم را در جامعه ای که بیشترین تقابلات اجتماعی را شاهد خواهد بود٬ در کنار خود نخواهد داشت. بلکه اقلیتی٬ بخش موثر٬ سازمانده٬ تاثیر گذار و پرنفوذ کارگر را با خود خواهد داشت. برای همراه کردن اکثریت عظیم توده های مردم با جریان کمونیستی در حاکمیت باید به سرعت دست بکار تغییرات مادی و ملموس در زندگی اکثریت جامعه شد. باید رفاه و آزادی و برابری را سهم همگان کرد. خشت خشت دوام و بقای سوسیالیسم را باید با بهبود زندگی مردم تضمین کرد. طرح رفراندوم برای استقرار سوسیالیسم طرحی تخیلی٬ سازشکارانه و تلاشی برای جلب توافق جریانات راست و بوروژایی در تحولات جامعه است .
در پایان هم باید به مفروضات تزهای مورد بحث در این یادداشت اشاره کرد. واقعیت این است که جریان اکس "کمونیست کارگری" نشان داده است که اساسا به دنبال استقرار سوسیالیسم نیست. تحقق سوسیالیسم در شرایط کنونی جامعه در گرو تصرف قدرت سیاسی و سازماندهی قیام و انقلاب کارگری است. تمام تلاشهای اخیر این حزب و بطور مشخص در کنگره هفت تلاشی برای تسویه حساب و قطع بند ناف خود با هر گونه بارقه و گوشه ای از کمونیسم کارگری است. نگاهی اولیه به ادبیات جدید این جریان نشاندهنده تلاش همه جانبه این حزب در خارج کردن "انقلاب کارگری" و "حکومت کارگری" از دستور سیاسی شان است. بعلاوه خود سوسیالیسم و استنباط این جریان از سوسیالیسم موضوعی مورد جدال است. سوسیالیسم این جریان در بهترین حالت پدیده ای شبیه به سوسیال دمکراسی است. سوسیالیسم این جریان سوسیالیسم کارگری مبتنی بر لغو کار مزدی نیست. سوسیالیسمی بورژوایی است. متضمن لغو کار مزدی و نابودی سرمایه داری نیست.
این تزها را باید نقد و طرد کرد. ما برای استقرار سوسیالیسم نیازمند تصرف قدرت سیاسی و سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی هستیم. حکومت کارگری شرط تحقق و استقرار سوسیالیسم در جامعه است . *